موزه ملی ایران
دوفصلنامه موزه ملی ایران
2783-2228
1
1
2020
11
21
فناوری و گونه شناسی دست تراشهای پارینه سنگی غار خر در بیستون، مجموعه موزه ملی ایران و دانشگاه مونترال
5
26
FA
سونیا
شیدرنگ
دانشگاه بوردو
sshidrang@gmail.com
https://doi.org/10.6084/m9.figshare.14752668.v1
در مقاله پیش رو نتایج مطالعه فناوری و گونه شناسی مجموعه دست تراش های سنگی به دست آمده از گمانه زنی سال 1965 غار خر بیستون، ارائه می گردد. غار خر یکی از معدود مکانهای پارینه سنگی کاوش شده در منطقه زاگرس است که دارای توالی قابل توجهی از نهشته های باستانشناسی مربوط به اواخر دوره پارینه سنگی میانی تا پایان دوره فراپارینه سنگی است. این پژوهش بر اساس بررسی دو بخش اصلی مجموعه دست تراشهای سنگی غار خر در موزه ملی ایران و دانشگاه مونترال انجام شده که تاکنون از جنبه فناوری به دقت مورد بررسی قرار نگرفته بودند. علاوه بر اطلاعات گونه شناسی و فناوری ، این مقاله به مباحث گذر از دوره پارینه سنگی میانی به پارینه سنگی جدید در زاگرس، ویژگی های فنی صنایع برادوستی- اوریناسی زاگرس و احتمال نشات گرفتن صنایع سنگی اوایل دوره فراپارینه سنگی از صنایع سنگی اواخر برادوستی پرداخته شده است. با وجود تعداد اندک دست تراش های سنگی بدست آمده از این گمانه زنی، مطالعه حاضر نشان دهنده توالی جالب توجهی از تغییرات و تداوم در شیوه های تراش سنگ مادر و تولید ابزار در غار خر است که از اواخر پارینه سنگی میانی آغاز و تا فراپارینه سنگی ادامه می یابد. یکی از نتایج مهم این مطالعه پیرامون نظریه تداوم میان فرهنگ های موستری و برادوستی است که با توجه به اطلاعات استخراج شده در مورد فناوری ساخت دست تراش های سنگی غار خر، این فرضیه در زاگرس و حداقل در توالی مکان مورد مطالعه محتمل به نظر نمی رسد.
موستری,برادوستی,زرزی,غرب زاگرس
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244094.html
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244094_2be19f563e2cdb1623ac2cacfbae43e2.pdf
موزه ملی ایران
دوفصلنامه موزه ملی ایران
2783-2228
1
1
2020
11
21
مطالعه بقایای استخوانی جانوری مکشوفه از کاوش های تپه قصردشت- فارس؛ گزارش پنجم
27
44
FA
ساناز
بیضائی دوست
0000-0003-0238-5728
پژوهشگر / آزمایشگاه بیوباستان شناسی، آزمایشگاه مرکزی، دانشگاه تهران
sanazbeizaee@yahoo.com
مرجان
مشکور
0000-0003-3630-9459
رئیس آزمایشگاه مشترک باستان جانورشناسی و گیاه باستان شناسی: گروه جوامع، جانوران و گیاهان موزه ملی تاریخ طبیعی پاریس - مرکز ملی پژوهش­های
mashkour@mnhn.fr
آزاده
محاسب
0000-0003-3130-6603
آزمایشگاه مشترک باستان ­جانورشناسی و گیاه ­باستان­شناسی موزه ملی تاریخ طبیعی پاریس - مرکز ملی پژوهش­های علمی فرانسه
amohaseb@mnhn.fr
محمد تقی
عطائی
موسسۀ باستانشناسی خاور نزدیکِ دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ
mohammad.t.atayi@gmail.com
https://doi.org/10.6084/m9.figshare.14754114.v1
مقالۀ حاضر، نتایج مطالعات باستانجانورشناختی بقایای جانوری بهدست آمده از گمانه الف و ب (در مجموع 1865 قطعه استخوان به وزن 11319 گرم) در تپۀ قصردشت است. طیف جانوری شناسایی شده از مجموعۀ استخوانی بالا چنین است: گیاهخواران اهلی شامل گونۀ گاو اهلی 44 قطعه، گوسفندسانان 322 قطعه، گونۀ گوسفند اهلی 34 قطعه، گونۀ بز اهلی 80 قطعه؛ اسبسانان 2 قطعه و خر 1 قطعه؛ گیاهخواران وحشی شامل گونۀ بز وحشی 1 قطعه، گونۀ گوسفند وحشی 4 قطعه، گونۀ آهو 1 قطعه، گونۀ گراز 13 قطعه و گورخر 1 قطعه؛ گوشتخواران 5 قطعه، گونۀ سگ اهلی 1 قطعه و روباه معمولی 1 قطعه؛ از پرندگان 2 قطعه (بدون قابلیت شناسایی گونه)؛ 12 قطعه نیز متعلق به بقایای لاکِ لاکپشت زمینی مهمیزدار مربوط به دو جانور است؛ نرمتنان شامل 4 قطعه صدف (متعلق به 3 جانور) از ردۀ دوکفهایهای آبشیرین و 1عدد صدف حلزون دریایی خلیج فارس از رده شکمپایان هستند. <br /> درصد فراوانی گونههای شناسایی شدۀ مجموعه، نشانگر این است که گوسفندسانان با 84.5% بیشترین تعداد را به خود اختصاص داده و گونۀ گاو اهلی 8.4%، اسبسانان 0.8%، گراز 2.5%، آهو 0.2% و مابقی گونهها 3.6% کل مجموعه را شامل میگردند. ضمناً 93% از کل مجموعه را گونههای اهلی و 7% باقیمانده را گونههای وحشی، تشکیل میدهند. <br /> این بقایا حاکی از غلبۀ نظام معیشت دامپروری در لایههای پیشاهخامنشی در تپۀ قصردشت بوده بطوریکه بیشترین نیازهای غذایی ساکنین از گوشت، شیر و سایر محصولات بز و گوسفند اهلی، تأمین میشده است. لیکن آثار اندکی نیز، از شکار گونههای وحشی بهدست آمده است.
تپه قصردشت,باستانجانورشناسی,دامپروری,پیشاهخامنشی,اقتصاد معیشتی
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244095.html
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244095_6b9e559efba4091dfbd31650f4837ca1.pdf
موزه ملی ایران
دوفصلنامه موزه ملی ایران
2783-2228
1
1
2020
11
21
تدفین شماره 12 در چَلو: گور بانویی نجیب زاده از «تمدن خراسان بزرگ»
45
64
FA
علی اکبر
وحدتی
0000-0002-4620-1188
اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان شمالی
vahdatiali@yahoo.co.uk
https://doi.org/10.6084/m9.figshare.14754162
تدفین شماره 12 در چلو در بین گورهایی که تا کنون در این گورستان کاوش شده از همه غنیتر است. این تدفین یک گور چالهای ساده و شاخص «تمدن خراسان بزرگ» است و در آن جسد بانویی جوان که زیر 18 سال سن داشته به خاک سپرده شده است. در این گور 33 قلم اشیای تدفینی وجود داشت: 12 پارچه ظرف شاخص «تمدن خراسان بزرگ»، چهار قلم اشیای سنگ صابونی ، اشیایی از سنگ سفید و سیاه، سرپانتین و لاجورد، 13 قلم اشیای فلزی و دو سنجاق از عاج. این تدفین از همه جهات مشابه شیوۀ رایج و غالب در گورستان تپه چلو است. جسد بر شانۀ راست و به حالت خمیده در جهت شمال شرقی-جنوب غربی دفن شده و صورت به سمت جنوب شرقی است. ظروف سفالی در پشت اسکلت از پشت سر تا زیر پای اسکلت چیده شده و بزرگترین ظرف در زیرپای مرده است که درون آن یکی از هدایای تدفینی مهم قرار داده شده است. مانند معمول، این جسد دو النگو دارد و در یک ظرف بقایای پیشکش خوراکی از گوشت گوسفند/بز وجود داشته است.<br /> تمام گورنهادهها و آداب تدفینی این گور با تدفینهای همزمان در منطقۀ باختر و مرغیانه شباهت بسیار زیادی دارد که حاکی از پیوندهای فرهنگی نزدیک بین شمال خراسان و حوزۀ فرهنگی باختری-مروی است.
خراسان,عصر مفرغ,تدفین,چلو
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244334.html
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244334_e78e7ec553c890a6e350eecd430f9d33.pdf
موزه ملی ایران
دوفصلنامه موزه ملی ایران
2783-2228
1
1
2020
11
21
بازسازی چرخۀ استحصال، تولید، توزیع و مصرف اشیاء فلزی در هفت تپه، برای درک زندگی روزمرۀ ساکنان شهر
65
82
FA
بابک
رفیعی علوی
عضو هیئت علمی گروه باستان شناسی دانشگاه هنر اصفهان
b.rafii@aui.ac.ir
https://doi.org/10.6084/m9.figshare.14754141.v1
این نوشتار در پی بازسازی چرخۀ زندگی اشیاء فلزی هفت تپه از مادۀ خام تا زمانی است که به شکل یافتۀ باستان شناختی به دست ما رسیده است. برای این بازسازی از داده های باستانشناختی، شواهد نوشتاری و داده های حاصل از آزمایش های شیمیایی انجام شده بر روی این اشیاء استفاده و تلاش شده است تا با در کنار هم گذاشتن این شواهد تصویری از چرخۀ زندگی این اشیاء و فراتر از آن تصویری از زندگی روزمرۀ انسان هایی که در این شهر با این اشیاء سروکار داشته اند، ارائه شود. درک زندگی ساکنان شهر هفت تپه در فاز اول دورۀ ایلام میانه، روابط میان آنها و در نهایت درک منظر شهری آن از نقطه نظر صنعت فلزگری و اشیاء فلزی از اهداف اصلی نوشته حاضر است. شواهد موجود نشان می دهند که هفت تپه شهری با ویژگی های بارز تولیدی و صنعتی بوده است و در این میان تولید انواع سلاح ها و ابزارها از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. این در حالی است که مقایسۀ میان دو شهر چغازنبیل و هفت تپه از دید اشیاء فلزی نشان از تفاوت هایی بنیادین میان نوع و تعداد اشیاء فلزی در این دو شهر با خصلت های متفاوت شهرنشینی دارد.
هفت تپه,دورۀ ایلام میانه,اشیاء فلزی,چرخۀ تولید تا مصرف,مطالعات فرهنگ مادی
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244331.html
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244331_cf7a37f5a171d0f80c45c3fe3afccdc0.pdf
موزه ملی ایران
دوفصلنامه موزه ملی ایران
2783-2228
1
1
2020
11
21
خراج یا مالیات؛ شواهدی جدید از ساختار اقتصاد سیاسی ایران در دوره آغاز ایلامی بر اساس بازخوانی گلنبشته آغاز ایلامی TY.11 تپه یحیی موجود در موزه ملی ایران
83
92
FA
سحر
یزدانی
گروه باستان شناسی، دانشکده ادبیات، دانشگاه تهران، تهران، ایران
yazdani.sahar@ut.ac.ir
روح الله
یوسفی
گروه باستان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد پیشوا، ورامین، ایران
rouhollah.yousefiz@yahoo.com
https://doi.org/10.6084/m9.figshare.14754147
این پژوهش به بررسی اقتصاد سیاسی، مشارکت اجتماعی در تعاملات مالی و جایگاه جوامع آغازایلامی در تپهیحیی در مرکز فلاتایران در اواخر نیمهدوم هزاره چهارم قبل از میلاد میپردازد. نخبگان تپهیحیی در دورۀ آغاز ایلامی، بخشی از مازاد تولید خانوارها را بهعنوان خراج دریافت کرده و در قالب نظام بازپخش یا توزیع مجدد، موجب انباشت ثروت در میان طبقه حاکم میشدند. ذخیره متمرکز اطلاعات، فن مدیریت اداری و فناوری ثبت و نگهداری اطلاعات (مهرها و گلنبشتهها) نیز این نظریه را تأیید میکنند. یکی از بهترین شواهد پیرامون پرداخت خراج در این دوره، گلنبشتهای (TY.11) میباشد که در تپهیحیی بهدستآمده است که در این مقاله به طور جامع درباره آن بحث خواهد شد. همچنین اطلاعات موجود در مورد تراکنشهای اقتصادی درون جامعه در قالب پرداخت خراج یا مالیات و یا پیشکش، منابع اقتصادی رایج، کالاهای تولیدشده و مصرفشده و الگوهای احتمالی دادوستدی که میتوانسته نخبگان تپهیحیی (در اواخر هزاره چهارم) را در تعامل با سایر اقشار جامعه قرار دهد، ارائه خواهند شد و نیز تغییرات در میزان پیچیدگی این جوامع بر اساس گلنبشتههای دوره آغاز ایلامی مورد بحث در این مقاله بهعنوان یک شاخص احتمالی برای پیچیدگی و تغییرات اجتماعی مورد بحث قرار خواهند گرفت.
خراج,نخبگان سیاسی,آغاز ایلامی,گلنبشته,تپه یحیی
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244096.html
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244096_8326043d48707d86ca148c9a5733b24c.pdf
موزه ملی ایران
دوفصلنامه موزه ملی ایران
2783-2228
1
1
2020
11
21
گونهشناسی و مقایسه تطبیقی سفالهای گورستان قیطریه: بازنگری مجموعه موجود در موزه ملی ایران
93
128
FA
شراره
فرخ نیا
اداره کل موزه ها- وزارت میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری
sh.farokhnia@gmail.com
https://doi.org/10.6084/m9.figshare.14754171
با توجه به موقعیت گورستان قیطریه در مرکز فلات ایران، وسعت گورستان، مجموعه اشیاء به دست آمده از آن و انتشارات اندک و نبود پژوهشهای کافی بر روی این مجموعه، این ضرورت وجود داشت که بازنگری دقیقی بر روی یافتهها و نتایج به دست آمده از این کاوشها صورت پذیرد. بنا بر همین ضرورت و همچنین با هدف مطالعه ویژگیهای سفال خاکستری این گورستان در راستای روشن شدن ارتباطات فرهنگی و مطالعه جایگاه این گورستان در عصر آهن این منطقه، طرح پژوهشی مطالعه و بازنگری کلیه یافتههای به دست آمده از قیطریه موجود در موزه ملی ایران ارائه شد. گورستان وسیع قیطریه با داشتن مجموعهای بزرگ از نمونههای سفالی در فرمهای متنوع و با کیفیت ساخت اغلب ظریف، بیانگر مهارت آشکار صنعتگران این جامعه است. گونه شناسی و مطالعه مقایسهای نمونههای سفالی قیطریه با محوطههای دیگر و ارتباط ویژه آن با محوطههای واقع در مرکز فلات ایران بیانگر این نتیجه هست که سفال خاکستری مرکز فلات هم قابل مقایسه با فرمهای سفالی خاکستری در دورههای قدیمیتر (برنز) در شمال شرق و هم قابل مقایسه با برخی نمونههای شاخص عصر آهن 1 از جمله ساغرهای پایهدار و لاوکهایی با تزئینات هلالی یا کرمی شکل در محوطههای واقع در شمال غرب و منطقه گیلان هستند. این در حالی است که گونههایی مانند کاسههای لوله ناودانی و تنگهای دستهدار نیز تنها در شمال شرق و مرکز فلات دیده میشوند (بنگرید به جدول شماره 2). در واقع مرکز فلات ایران به عنوان یک حلقه ارتباطی بین این مناطق است که تاثیرات فرهنگی برگرفته از هردو منطقه بر روی سفالهای مورد مطالعه کاملا مشهود و قابل توجه است. اما موضوع تقدم و تاخر گونههایی که تنها در شمال غرب و مرکز فلات یافت شدهاند موضوعی چالشی دیگر است که به طور حتم بازنگری کلی بر روی گاهنگاریهای نسبی صورت گرفته در مرکز فلات را میطلبد.
قیطریه","گونه شناسی","سفال خاکستری","عصر برنز","عصر آهن"
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244336.html
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244336_bc6b4439cbd28ab7bde20c4a38080e44.pdf
موزه ملی ایران
دوفصلنامه موزه ملی ایران
2783-2228
1
1
2020
11
21
ترجمة پسوند-ḫi در کتیبة لوح فهرست اهداء کنندگان گوسفند از بسطام ایران
129
134
FA
مریم
دارا
0000-0003-2190-9638
میدان امام خمینی-ابتدای خیابان سی تیر
maryam_dara@yahoo.com
https://doi.org/10.6084/m9.figshare.14754174
اورارتوها نزدیک به سه سده از حدود سدة نهم تا ششم ق.م بر نواحی پیرامون دریاچههای وان ترکیه، ارومیه ایران و سوان ارمنستان حکومت کردهاند و کتیبههایی از آنها به خط میخی و هیروگلیف اورارتویی در ترکیه، ارمنستان، ایران، نخجوان و عراق به دست آمده است. زبان اورارتویی بر پایة این اسناد قابل مطالعه است و در قیاس با زبان حوری مطالعه میشود. در زبان اورارتویی پسوندهای مختلف برای نشان دادن حالت اسم و نقش آن به کار میرفته است. پسوند -ḫi اورارتویی چالشبرانگیز و دارای نقشهای مختلف است. این پسوند مثلاً برای نشان دادن نسب پدری، صفت وابستگی، نامهای جغرافیایی (شهر و کشور) یا قبیله و حالت اضافی استفاده میشد. پژوهشگران اندکی پیشتر به نقشهایی که این پسوند میتواند در زبان اورارتویی داشته باشد اشاره کردهاند. البته پسوندهای دیگری نیز در اورارتویی برای نشان دادن وابستگی و حالت اضافی به کار رفتهاند. بر لوح گلی آسیبدیده کوچک به دست آمده از بسطام که اکنون در موزة ملی ایران نگهداری میشود نوشتهای چهار سطری به خط میخی اورارتویی باقی مانده که فهرستی از نام افراد و تعدادی گوسفند نوشته شده است که در متن آن پسوند -ḫi پس از عدد 1 میشود و ترجمة آن چالشبرانگیز است. این پسوند تا کنون فقط در این لوح به این شکل استفاده شده است. نگارنده در این نوشته تلاش دارد ابتدا نقشهای پسوند -ḫi در زبان اورارتویی را بر شمرد و عوامل مشابه دیگری که کارکرد مشابهی در زبان اورارتویی دارند را معرفی کرده و سپس دلایل خود مبنی بر ترجمة آن به شکل کسرة اضافه را بیان کند. در کتیبههای اورارتویی این پسوند با نقشهای مختلف دیده شده و همچنین به واژگان متععدی که بیشتر اسم خاص بودهاند متصل میشده است. در این نوشته برای اولین بار ملاحظه شده که این پسوند به عدد متصل شده است.
کلیدواژگان: پسوند -ḫi,اورارتویی,لوح بسطام,موزة ملی ایران
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244097.html
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244097_2387f3fbf4aa4619a807187a7524ea57.pdf
موزه ملی ایران
دوفصلنامه موزه ملی ایران
2783-2228
1
1
2020
11
21
یک تعویذ مصری از شوش در موزۀ ملّی ایران
135
142
FA
کامیار
عبدی
گروه باستانشناسی دانشگاه شهید بهشتی
kamyar.abdi@gmail.com
https://doi.org/10.6084/m9.figshare.14754225
در کاوشهای هیأت فرانسوی در شوش به سال 1930 میلادی یک تعویذ سنگی مصری – موسوم به کیپوس حوروس – پیدا شده که اینک در گالری هخامنشی موزۀ ملّی ایران به نمایش گذاشته شده است. این تعویذ قطعه سنگی سیاهرنگ است که قسمت فوقانی آن به شکل گرد تراشیده شده و قسمت پایین آن شکسته و مفقود شده است. ازتفاع آن 91 میلی متر، پهنای پایین آن 94 میلی متر و قطر آن 18 میلی متر است. سوای چند خراش و لب پرشدگی، این شی وضعیت نسبتاً سالمی دارد. بر روی این شی می توان نقوش کنده و نقر شده دید، در حالی که بر پشت و دور لبۀ آن نقوشی به صورت کنده و نبشته هایی به هیروگلیف مصری به چشم می خورد. متن نبشته بخشی از متنی است که مبسوطترین آن بر روی سنگ افراشتۀ مترنیخ در موزۀ متروپلیتن نیویورک به چشم می خورد. این کیپوس حوروس نوعی تعویذ است که به نظر مصریان باستان به کمک نبشته ها و نقوش روی آن مسافران را از خطرات حین سفر و مخاطرات احتمالی در سرزمین مقصد حفظ می کرده. شاخصه های سبک شناختی حاکی از آن است که این کیپوس به دورۀ متأخر (حدود 600 تا 350 ق م) تعلق دارد، زمانی که با حکمرانی هخامنشیان بر مصر تقارن دارد. دربارۀ نحوۀ رسیدن این کیپوس به مصر احتمال غالب این است که آن را یک پیشه ور مصری که برای کار تزیینات کاخهای هخامنشی به شوش آمده با خود آورده و این شی در شوش مانده و به دست باستان شناسان افتاده و از معدود نشانه های حضور مصریان در شوش است.
«تعویذ»,«کیپوس حوروس»,«مصر باستان»,«شاهنشاهی هخامنشی»,«شوش»
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244379.html
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244379_bac6f5fbca0527030be6dd760c078b8a.pdf
موزه ملی ایران
دوفصلنامه موزه ملی ایران
2783-2228
1
1
2020
11
21
مجسمههای پارسی (؟) در پرستشگاه های آپولو در قبرس
143
160
FA
فرزاد
عابدی
گروه باستانشناسی، دانشگاه تهران، ایران
abedi.farzad@ut.ac.ir
https://doi.org/10.6084/m9.figshare.14754186
جزیرۀ قبرس یکی از سرزمینهای سوقالجیشی تحت سلطۀ شاهنشاهی هخامنشی بود. پادشاهان محلی قبرس، در طول دورۀ هخامنشی به حاکمیت خود بر نواحی گوناگون این سرزمین ادامه میدادند، اما این، ابداً بمعنای غیبت حضور شاهنشاهی در جزیره نبود. ساتراپهای اَبَرنَهر (ماورای فرات)، مستقیماً بر قبرس تسلط داشتند و نشانههای این تسلط را در پارهای شواهد باستانشناختی میتوان مشاهده کرد. در پرستشگاههای آپولو در شهرهای مختلف قبرس، تعداد زیادی مجسمه، سردیس و پیکرک بدست آمده که به قرن پنجم و چهارم ق.م. یعنی همزمان با دورۀ هخامنشی تاریخگذاری شدهاند. غالب پژوهشگران بر تأثیرگذاری هنر هخامنشی بر این آثار اشاره کردهاند. این تأثیرگذاری بیشتر، خود را در قالب شکل آرایش ریشهای فِردار نشان داده است. تردیدی نیست که بخشی از این مجسمهها تحت تأثیر هنر آشوری پدید آمدهاند. هنری که پیش از سیطرۀ سیاسی هخامنشیان به قبرس رسیده و پیکرتراشی این سرزمین را بصورتی جدی تحت تأثیر قرار داده بود. با این حال هنوز شواهد مستدلی وجود دارد که بخشی از این مجسمهها، تحت تأثیر هنر پیکرتراشی هخامنشی ساخته شده و یا شخصیتهای پارسی را نمایش میدهند. بنظر میرسد که از آغاز دورۀ هخامنشی، ارتباط نزدیکی فی مابین این شاهنشاهی و پرستشگاههای آپولو شکل گرفته است. در یک سوی این ارتباط، حمایتهای مالی هخامنشیان و در سوی دیگر آن، حمایتهای معنوی خدای آپولو قرار داشت. همین ارتباط تاریخی میتوانست زمینه را برای پیشکشی مجسمههای شخصیتهای پارسی یا تأثیرگذاری هنر هخامنشی بر مجسمههای پیشکشی شده به معابد آپولو فراهم سازد.
هخامنشی,قبرس,مجسمه,پرستشگاه,آپولو
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244335.html
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244335_227bcc22c6b7f9f0f160898b09e2ede0.pdf
موزه ملی ایران
دوفصلنامه موزه ملی ایران
2783-2228
1
1
2020
11
21
الگوی استقراری دشت نیشابور در دوره ساسانی
161
186
FA
میثم
لباف خانیکی
0000-0001-6292-1663
گروه آموزشی باستان شناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران
labbaf@ut.ac.ir
https://doi.org/10.6084/m9.figshare.14754210
شرایط مساعد جغرافیایی و عبور مهمترین راه ارتباطی قارهی آسیا از بخش شمالی دشت نیشابور، از دیرباز سبب شکلگیری استقرارهای انسانی و وقوع رویدادهای تاریخی مهم در این ناحیه شده است. نیشابور در دورهی ساسانی یکی از مراکز مهم نظامی و سیاسی حوزهی شمال شرق ایران به شمار می رفت و به عنوان یکی از مراکز کشاورزی و صنعتی فلات ایران شناخته می شد. این عوامل سبب شد که در این دوره جمعیت نیشابور رو به فزونی گذارد. افزایش جمعیت از یک طرف سبب تکوین و توسعهی سکونتگاههای شهری و روستایی شد و از طرف دیگر بخشهای وسیعتری از دشت نیشابور مورد بهرهبرداری جوامع انسانی قرار گرفت. <br /> مطالعات باستان شناسی گویای آن است که مکانگزینی سکونتگاههای دشت نیشابور در دورهی ساسانی، با تکیه بر امکانات طبیعی و پراکنش عوارض فرهنگی صورت گرفته است. از این رو، کیفیت پراکنش محوطههای استقراری دشت نیشابور در دورهی ساسانی را میتوان تابعی از ارتباط فضاییِ عوارض طبیعی و فرهنگی این دشت دانست. آب، زمین و شهرِ نیشابور مهمترین عوامل تعیینکنندهی الگوی استقراری منظر فرهنگی نیشابور در دورهی ساسانی به شمار میروند. <br /> بر اساس نظمِ فضایی موجود در پراکنش سکونتگاه های دشت نیشابور و الگوی حاکم بر تولیدات سفالی این ناحیه، به نظر می رسد کلیهی استقرارهای ساسانی دشت نیشابور، اقمارِ شهر مرکزی نیشابور بودهاند و با یکدیگر در مبادلهی دایم کالا و خدمات به سر می بردهاند.
نیشابور,منظر فرهنگی,دورهی ساسانی,الگوی استقراری,بهرهوری از زمین
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244330.html
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244330_b134b103c8889849079ed3945794d0f9.pdf
موزه ملی ایران
دوفصلنامه موزه ملی ایران
2783-2228
1
1
2020
11
21
سکه بیزانسی یافته شده از کهنه تپه سی در شمال غرب ایران
187
192
FA
علی
زلقی
دانشجوی دکترا دانشگاه ماینز آلمان
zallaghiali@gmail.com
سپیده
مازیار
0000-0002-2253-7680
عضو هیئت علمی دانشگاه فرانکفورت
sepidehmaziar@gmail.com
https://doi.org/10.6084/m9.figshare.14754276
درک و دانش ما از کنشها و برهم کنشهای سیاسی و کشمکشهای نظامی سلجوقیان با بیزانسیها در مناطق شمالی رود ارس و آناتولی و به طور کلی شمال غرب ایران، بر اساس مدارک باستانشناختی بسیار اندک است. در سال ۱۳۸۶ در بخش شمال شرقی کهنه تپه-سی یک سکه طلای بیزانسی مربوط به کنستانتین دهم دوکاس ( ۱۰۵۹ -۱۰۶۷ میلادی) بدست آمد که کاملا مشابه نمونههای بدست آمده از قلعه بختک لیلان در جنوب شرقی دریاچه ارومیه است. براساس مدارک تاریخی موجود، ما بیشتر شاهد کشمکشهای سیاسی و نزاعهای نظامی پیدرپی شاهان سلجوقی با بیزانسیها هستیم تا یک روابط سیاسی-اقتصادی محکم و استوار. این جنگها در دوره فرمانروایی آلپ أرسلان سلجوقی به اوج خود میرسد و باعث شکست بیزانسیها و افزودن بسیاری از مناطق شمالی رود ارس و آناتولی به امپراطوری سلجوقیان و فرمانروایی آنها بر این مناطق میشود. علاوه بر معرفی، توصیف، و چگونگی یافتن این سکه، یکی از سئوالات کلیدی این مقاله این است که سکههای یافته شده بیزانسی در شمال غرب ایران را چگونه میتوان تفسیر کرد؟ آیا این سکه-ها در نتیجه ورود بیزانسیها به شمال غرب ایران بوده است؟ یا اینکه در نتیجه کشمکشهای طولانی مدت سلجوقیان با بیزانسیها به عنوان غنیمت وارد این منطقه شده است؟ هرچند تجزیه و تحلیل نهایی در این مورد را بایستی به یافتن مدارک باستانشناختی بیشتری از این بازه زمانی موکول کرد، اما در این مقاله سعی شده است تا با روش تطبیقی-تحلیلی به پرسشهای این پژوهش پاسخ داده شود.
کهنه تپهسی,بیزانسی,کنستانتین دهم,دوره سلجوقی
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244098.html
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244098_65f46b5ac4bb6e88c77b89be9a6a2ef8.pdf
موزه ملی ایران
دوفصلنامه موزه ملی ایران
2783-2228
1
1
2020
11
21
مطالعات آزمایشگاهی بر روی کوزه ها ی موسوم به فقاع در موزه ملی ایران
193
210
FA
لیلا
خاموشی
کارشناس
khamoshi_leila@yahoo.com
https://doi.org/10.6084/m9.figshare.14754279
ظروف سفالی ترنجی موسوم به فقاع در ایران و بسیاری از کشورهای دنیا از سده 4 تا سده 7هجری قمری مورد استفاده قرار گرفته است.<br /> تاکنون سوالات متعددی در بارة ویژگی های ظاهری و کاربرد آنها مطرح شده که هنوز پاسخ دقیقی یافت نشده است. در این مقاله با بررسی این ظروف از دیدگاه باستان شناسی و علوم پایه سعی در روشن ساختن و پاسخ گویی به برخی از سوال ها را دارند. <br /> در ساماندهی مخازن موزه ملی ایران یک کوزهی فقاع که درون آن موادی وجود داشت مورد توجه قرار گرفت و مساله کاربرد و نوع محتویات آنها مطرح گردید. برای روشن شدن این ابهامات تعداد 6 نمونه از ظروف فقاع که در دیگر مخازن موزه ملی ایران نگهداری میشوند برای بررسی و آزمایش محتویات و بدنه ظروف انتخاب شد. <br /> برای مشاهدة مواد داخل ظروف از میکروسکوپ نوری استفاده شد. برای بررسی بدنه از روش پتروگرافی و میکروسکوپ دو چشمی پلاریزان مطالعه شدند. برای شناسایی مواد آلی احتمالی نیز از دستگاه طیفسنج زیر قرمز تبدیل فوریه (FTIR) استفاده شد. <br /> برای تجزیه عنصری نمونهها هم از دستگاه Handheled XRF Analyze استفاده شد. <br /> نتایج نشان داد که این ظروف به احتمال قوی حاوی مواد آلی و مایعات فراوری شده از غلات مختلف هستند. همچنین بررسی های پتروگرافی نشان داد که کانی های کوارتز و فلدسپاتویید از سازندگان اصلی این بدنه ها هستند که نقش اصلی در استحکام بدنه را دارند. <br /> در این نمونه ها شواهدی مبنی بر استفاده به عنوان ظروف حاوی مواد آتشزا، مواد آرایشی یا دارویی به دست نیامد.
سفال دوره اسلامی,فقاع,ظروف ترنجی شکل,میکروسکوپ نوری
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244333.html
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244333_227244d6bf88a8665c8f77a408d05bfa.pdf
موزه ملی ایران
دوفصلنامه موزه ملی ایران
2783-2228
1
1
2020
11
21
بازنگری محل انتساب هفت قطعه کاشی زرینفام در موزه ملّی ایران؛ اطلاعات باستانشناختی تازهای از دشت لار تهران
211
223
FA
محمد سپهر
سیری
0000-0002-3997-6620
پژوهشگر آزاد
mohamadsepehr@ymail.com
سعید
امیرحاجیلو
0000-0001-8636-8102
استادیار گروه باستانشناسی دانشگاه تربیت مدرس
s.amirhajloo@modares.ac.ir
https://doi.org/10.6084/m9.figshare.14754300
نخستین نظامنامة موزه ملی ایران همزمان با افتتاح موزه در سال 1295 خورشیدی به چاپ رسید. این نظامنامه دربردارندة شرح وظایف و فعالیتهای موزه و فهرستی توصیفی از اشیاء موزه در یک سده پیش است. توصیف برخی از آثار در نظامنامة مذکور، اهمیت زیادی در بازنگری آثار دارد، اما تاکنون برای مطالعه آثار موزه، کمتر به این نظامنامه توجه شده است. از جمله آثاری که شرح کاملی از ویژگیها و محل کشف آنها در نظامنامه آمده، 34 قطعه کاشی زرینفام است. هدف از این مقاله، بازنگری اطلاعات برخی کاشیهای زرینفام فوق بر پایه نخستین نظامنامة موزه، معرفی محل کشف آنها و مطالعه باستانشناختی بستر کشف این آثار است. پرسش این است که کاشیهای زرینفام مورد مطالعه، در نظامنامة موزه ملّی ایران چگونه توصیف شدهاند و ویژگیهای بستر باستانشناختیِ محل کشف آنها چیست؟ بخشی از دادهها به شیوه اسنادی و بر پایه مطالعه نظامنامه مذکور و بخش دیگری از داده-ها با مطالعه ویژگیهای کاشیهای مورد اشاره و بررسیهای میدانی گردآوری شده است. بر پایة نتایج، دست کم هفت قطعه از کاشیهای زرینفام موزه ملّی که اکنون به عنوان کاشیهای مکشوف از کاشان، گرگان و ری ثبت شدهاند، آثاری هستند که از دشت لار تهران کشف شده و به موزه راه پیدا کردهاند. اگرچه این هفت قطعه از نظر سبک، بیشترین مشابهت را با نمونههای کاشان و تختسلیمان نشان میدهند، بر پایه منابع تاریخی، توسط اعتمادالسلطنه در محلی به نام قوشخانه یا خوشیخانه در دشت لار کاوش شدهاند. کاوشی که به دستور ناصرالدین شاه در جریان سفر ییلاقیاش به لار به انجام رسید و حدود یک ماه تداوم داشت. پس از آن، این کاشیهای زرینفام به یکی از اطاقهای بزرگ عمارت قدیم وزارت معارف در شمال مدرسه دارالفنون و سپس به تالار آئینه کاخ مسعودیه منتقل شد و در نهایت به موزه ملّی ایران انتقال یافت و در همان زمان، در فهرست اموال منقول موزه در نظامنامه ثبت شد.
کاشی زرینفام,نظامنامة موزه ملّی,باستانشناسی دشت لار,قوشخانه,خوشیخانه
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244332.html
http://jinm.irannationalmuseum.ir/article_244332_e89b3a26ca0de1446e27049e654e9c5e.pdf